به کوشش: رضا باقریان موحد




 
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست *** دری دگر زدن اندیشه ی تبه دانست
زمانه افسر رندی نداند جز به کسی *** که سرفرازی عالم درین کُله دانست
بر آستانه میخانه هر که یافت رهی *** ز فیض جام می اسرار خانقه دانست
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند *** رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب *** که شیخ مذهب ما عاقلی کنه دانست
دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان *** چراکه شیوه آن ترک دل سیه دانست
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم *** چنان گریست که ناهید دید و مه دانست
حدیث حافظ و ساغر که می زند پنهان *** چه جای محتسب و شحنه، پادشه دانست
بلند مرتبه شاهی که نُه رواق سپهر *** نمونه ای زخم طاق بارگه دانست

1. هر عارف و سالکی که راه کوی میکده را دانست و ارزش و مقام آن را فهمید، در می یابد که برای رسیدن به معشوق، راهی به جز آن نیست؛ میکده جایی است که در آن عاشقان به دور از دروغ و نیرنگ و ریاکاری به عبادت یار می پردازند و دل به دو دنیا نبسته اند.
2. رندی و آزاد بودن از تعلقات دو دنیا مانند پادشاهی و سلطنت است و روزگار این تاج را بر سر کسی می گذارد که ارزش آزادی رندان و عاشقان حقیقی را درک می کند.
3. هرکس به میخانه ی عشق راه یابد و از لطف و بخشش جام شراب سرمست شود به برکت آن می فهمد که در خانقاه، چیزی جز دروغ و ریاکاری و زهد فروشی وجود ندارد و صوفیان، همگی ادعای عشق دارند و عاشق واقعی نیستند؛ عشق در خانقاه نیست و این گوهر را باید در میخانه یافت.
4. انسان پاکی که دل پاک داشته باشد و اسرار دو عالم را از جام لبریز شراب دریابد، به درجه ای از کمال می رسد که می تواند از نقش های خاک راه، اسرار جام و جم را بخواند. انسان عارف، اسرار غیب را در همین خلقت مادی هم می بیند.
5. ما رندان و آزادگان برای عبادت، راه و رسمی داریم که اهل ظاهر نمی پسندند و شاید ما را دیوانه می دانند؛ اما همین دیوانگی، طاعت و عبادت ماست. شیخ مذهب ما (پیر مغان)راه و رسم ما را تأیید می کند و نمی خواهد که ما راه عاقلان دنیا دوست را بپیماییم.
6. چشم معشوق، چنان دل می برد که گویی عاشق را می کشد و من از او امان نمی خواهم؛ زیرا راه و روش آن ترک سیاه دل سنگدل را می دانم.
7. به هنگام سحر، آن چنان از بخت سیاه و شوریده ی خود گریستم که ستارگان آسمان هم دیدند و با خبر شدند.
8. داستان شراب نوشیدن پنهانی و ماجرای عشق و مستی حافظ را همه می دانند؛ وقتی پادشاه از این قضیه مطلع است، دیگر از دانستن مأموران اجرای احکام شرعی و پاسبانان باکی نیست.
9. پادشاه والا مقامی که طبقات آسمان را نمونه و بازتابی از قصر خود می داند.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول